دختری نوجوان که بودم خونه ی هرکدوم از اقوام که میرفتم بایک لبخندثابت گوشه ی لب، دخترپسرای کوچکترازخودمو دورم جمع میکردم براشون قصه یاشعرمیخوندم یاجک میگفتم یااغلب اوقات یک دفتر نقاشی درخواست میکردم وبایک مداد شخصیتهای کارتونی مطرح دهه شصتی ها براشون میکشیدم وکلی براشون استنداپ کمدین بودم.اوناهم خیلی بهم علاقه مند بودند
کاش الآنم همین شخصیتم توذهنشون مونده باشه.بااینکه زن گنده ومردی شدن برای خودشون
درباره این سایت